۳۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۸

عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند

عشق می نازد بحسن و حسن می نازد بعشق
آری، آری، این دو معنی عاشق یکدیگرند

در گلستان گر بپای بلبلان خاری خلد
نو عروسان چمن صد جامه بر تن میدرند

جان شیرین با لبت آمیخت، گویا، در ازل
گوهر جان من و لعل تو از یک گوهرند

ای رقیب، از منع ما بگذر، که جانبازان عشق
از سر جان بگذرند، اما ز جانان نگذرند

مردم و رحمی ندیدم زین بتان سنگدل
من نمی دانم مسلمانند، یا خود کافرند؟

با تن لاغر، هلالی، از غم خوبان منال
تن اگر بگداخت، با کی نیست، جان می پرورند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.