۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۴

شمع، دوش از ناله من گریه بسیار کرد
غالبا سوز دل من در دل او کار کرد

حال دل می داند آن شوخ و تغافل می کند
این سزای آنکه سر عشق را اظهار کرد

ناله من این همه زان ماه خوش رفتار نیست
هر چه با من کرد دور چرخ کج رفتار کرد

عاشقان زین پیش دایم عزتی می داشتند
محنت عشقش عزیزان جهان را خوار کرد

عشق آسان می نمود اول بامید وصال
نا امیدیهای هجرانش چنین دشوار کرد

در بلای عشق کی خوانم دعای عافیت؟
کز دعاهای چنین می باید استغفار کرد

فی المثل گر خاک خواهد شد رقیب سنگدل
خواهد از خاکش فلک راه مرا دیوار کرد

گاه گاهی گر هلالی را بپرسی دور نیست
زانکه آن بیچاره را این آرزو بیمار کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.