۲۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۱

یا تمنای وصال تو مرا خواهد کشت
یا تماشای جمال تو مرا خواهد کشت

باز در جلوه ی ناز آمده ای همچو نهال
جلوه ی ناز نهال تو مرا خواهد کشت

روز وصلست، تو در کشتن من تیغ مکش
که شب هجر خیال تو مرا خواهد کشت

چند پرسی که تو را زار کشم یا نکشم؟
جهد کن، ور نه خیال تو مرا خواهد کشت

شاه من، تا به کی این سر کشی و حشمت و ناز؟
وه! که این جاه و جلال تو مرا خواهد کشت

گم شدی باز هلالی، به خیال دهنش
این خیالات محال تو مرا خواهد کشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.