۳۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۰

گفتی: بگو که در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال تست، تو را در خیال چیست؟

جانم به لب رسید، چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم، سؤال چیست؟

بی ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست؟

گفتم: همیشه فکر وصال تو می کنم
در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟

دردا! که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست؟

چون حل نمی شود به سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایده ی قیل و قال چیست؟

ای دم به دم به خون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.