۲۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۳

مرا ز عشق تو صد گونه محنت و المست
هزار محنت و با محنتی هزار غمست

اگر چه با من مسکین بسی جفا کردی
زیاده ساز جفا را، که این هنوز کمست

تویی حیات من و من ز فرقتت بیمار
بیا، که یک دو سه روزی حیات مغتنمست

بیا و بر سر بیمار خود دمی بنشین
مرو، که آنچه تمنای تست دم به دمست

کرم نمودی و بر جان من جفا کردی
ز جانب تو مرا هر چه می رسد کرمست

به زیر پای تو افتاد و خاک شد عاشق
اگر چه خاک شد، اما هنوز در قدمست

هلالی از سر کویت وداع کرد و برفت
تو زنده باش، که او را عزیمت عدمست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.