۳۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۱

ای باد صبح، منزل جانان من کجاست؟
من مردم از برای خدا، جان من کجاست؟

شب های هجر همچو منی کس غریب نیست
کس را تحمل شب هجران من کجاست؟

سر خاک شد بر آن سر میدان و او نگفت
گویی که بود در خم چوگان من کجاست؟

خوبان سمند ناز به میدان فکنده اند
چابک سوار عرصه ی میدان من کجاست؟

تا کی رقیب دست و گریبان شود به من؟
شوخی که می گرفت گریبان من کجاست؟

خوش آن که چون به سینه ز پیکان نشان نیافت
تیر دگر کشید که پیکان من کجاست؟

از نه فلک گذشت هلالی، فغان من
بنگر که من کجایم و افغان من کجاست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.