۳۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰

روز نوروزست، سرو گل عذار من کجاست؟
در چمن یاران همه جمعند یار من کجاست؟

مونسم جز آه و یارب نیست شب ها تا به روز
آه و یارب! مونس شب های تار من کجاست؟

گشته مردم، هر یکی، امروز، صید چابکی
چابک صید افکن مردم شکار من کجاست؟

نیست یک ساعت قرار این جان بی آرام را
یارب! آن آرام جان بی قرار من کجاست؟

سوخت از درد جدایی دل به امید وصال
مرهم داغ دل امیدوار من کجاست؟

روزگاری شد که دور افتاده ام، آخر بپرس
کان سیه روز پریشان روزگار من کجاست؟

بود عمری بر سر کویت هلالی خاک ره
رفت بر باد و نگفتی خاکسار من کجاست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.