۲۶۷ بار خوانده شده

۷ - النوبة الثالثة

قوله تعالى: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، سیاق این آیت تشریف و تخصیص عمر خطاب است که.... بعهد اسلام در آمد. مصطفى ص او را در کنار گرفت و گفت: الحمد للَّه الذى هداک الى الاسلام یا عمر، پس دست وى گرفت و او را پیش یاران برد و گفت: بشروا فهذا عمر قد جاءکم مسلما، اى یاران من، بشارت پذیرید که عمر باسلام در آمد. حمزه برخاست و او را در کنار گرفت، و یاران همه شاد گشتند و بشاشت نمودند و گفتند: الحمد للَّه الذى هداک الى الاسلام یا عمر.
پس عمر گفت: یا رسول اللَّه کم عددنا، چند بر آید عدد مسلمانان. رسول خدا گفت: تسعة و ثلاثون، و بک اتم اللَّه الاربعین. چهل، کم یک کس بودیم و اکنون که تو آمدى، عقد چهل تمام شد. عمر گفت: یا رسول اللَّه چرا این کار پنهان داریم و چرا این علم اسلام آشکارا بدر نیاریم؟ أ فیعبد اللات و العزى علانیة على رؤس الخلائق و یعبد اللَّه جلّ جلاله سرّا کلّا و الّذى بعثک بالحقّ لا یعبد اللَّه سرّا بعد الیوم.
عمر دامن عصمت مصطفى گرفت و او را بیرون آورد و آن قوم که با مصطفى بودند از صدّیقان همه بیرون آمدند و دو صف بر کشیدند. یک صف عمر در پیش ایستاد و یک صف حمزه، همى آمدند تا به مسجد حرام، و کافران و مشرکان منتظر که هم اکنون عمر سر محمد مى‏آرد و از اسلام وى همه بى‏خبر بودند. عمر چون روى کافران دید، تکبیر گفت که رعب آن در دلهاى کافران افتاد و روى عقلهاشان سیاه گشت، آن گه گفت:

مالى اریکم کلّکم قیاما
الکهل و الشّبان و الغلاما

قد بعث اللَّه لکم اماما
محمدا قد شرع الاسلاما

و اظهر الایمان و استقاما
فالیوم حقّا نکسر الاصناما
نذبّ عنه الخال و الاعماما کفّار قریش آن روز چون عمر را بدیدند دل از دولت خویش برگرفتند و آن روز بدیدن عمر غمناک‏تر از آن شدند که آن روز که رسول خدا وحى آشکارا کرده بود...
اى جوانمرد، گوهر وصال او نه چیزى است که بدست هر دون همّتى افتد، درّیست که در صندوق صدق صدّیقان بدست آید، عبهرى است که از حدائق حقایق عاشقان پیدا شود. غوّاصان این گوهر هر یکى على الانفراد، خورشید ارادت و مستقرّ عهد دولت و مقبول حضرت الهیّت آمدند، صفت ایشان اینست که رب العزّة گفت در آخر سورة: آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا. حکم ایشان اینست که أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ، خلقت ایشان اینست که أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا، ثواب ایشان اینست لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ، و رزق کریم آنست که خورشید وصال از مشرق تافت، تابان شود، همه آرزوها نقد شود و زیادت بیکران شود، قصّه آب و گل نهان شود و دوست ازلى عیان شود، دیده و دل هر دو بدوست نگران شود.

هر که را نور تجلّى بر دلش آید پدید
بس عجب نه گر چو موسى که برو ریحان شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:۷ - النوبة الثانیة
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.