۲۷۵ بار خوانده شده

بخش ۱۲ - تمتع یافتن سلامان و ابسال از صحبت یکدیگر

چون سلامان مایل ابسال شد
طالع ابسال فر خفال شد

یافت آن مهر قدیم او نوی
شد بدو پیوند امیدش قوی

فرصتی می‌جست در بیگاه و گاه
یابد اندر خلوت آن ماه، راه

تا شبی سویش به خلوت راه یافت
نقد جان بر دست، پیش او شتافت

همچو سایه زیر پای او فتاد
وز تواضع رو به پای او نهاد

شه سلامان نیز با صد عز و ناز
کرد دست مرحمت سویش دراز

چون قبا تنگ اندر آغوشش گرفت
کام جان از چشمهٔ نوشش گرفت

داشت شکر آن یکی، شیر این دگر
شد به هم آمیخته شیر و شکر

روز دیگر بر همین دستور بود
چشم‌زخم دهر از ایشان دور بود

روز هفته، هفته شد مه، ماه سال
ماه و سالی خالی از رنج و ملال

همتش آن بود کن عیش و طرب
نی به روز افتد ز یکدیگر، نه شب

لیک دور چرخ می‌گفت از کمین:
نیست داب من که بگذارم چنین !

ای بسا صحبت که روز انگیختم،
چون شب آمد سلک آن بگسیختم!

وای بسا دولت که دادم وقت شام،
صبحدم را نوبت او شد تمام!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱ - تاثیر حیلت‌های ابسال در سلامان
گوهر بعدی:بخش ۱۳ - آگاه شدن شاه و حکیم از کار سلامان و ابسال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.