۳۲۷ بار خوانده شده
زنگیای روی چون در دوزخ
بینیای همچو موری مطبخ
ننمودی به پیش رویش زشت
لاف کافوری ار زدی انگشت
دو لبش طبعکوب و دل رنجان
همچو بر روی هم دو بادنجان
دهنش در خیال فرزانه
فرجهای در کدوی پردانه
دید آیینهای به ره، برداشت
بر تماشای خویش دیده گماشت
هر چه از عیب خود معاینه دید
همه را از صفات آینه دید
گفت: «اگر روی بودیات چون من،
صد کرامت فزودیات چون من
خواری تو ز بدسرشتی توست!
بر ره افگندنت ز زشتی توست!»
اگرش چشم تیزبین بودی
گفت و گویش نه اینچنین بودی
عیبها را همه ز خود دیدی
طعن آیینه کم پسندیدی
مرد دانا به هر چه درنگرد
عیب بگذارد و هنر نگرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بینیای همچو موری مطبخ
ننمودی به پیش رویش زشت
لاف کافوری ار زدی انگشت
دو لبش طبعکوب و دل رنجان
همچو بر روی هم دو بادنجان
دهنش در خیال فرزانه
فرجهای در کدوی پردانه
دید آیینهای به ره، برداشت
بر تماشای خویش دیده گماشت
هر چه از عیب خود معاینه دید
همه را از صفات آینه دید
گفت: «اگر روی بودیات چون من،
صد کرامت فزودیات چون من
خواری تو ز بدسرشتی توست!
بر ره افگندنت ز زشتی توست!»
اگرش چشم تیزبین بودی
گفت و گویش نه اینچنین بودی
عیبها را همه ز خود دیدی
طعن آیینه کم پسندیدی
مرد دانا به هر چه درنگرد
عیب بگذارد و هنر نگرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۷ - رسیدن معتمر بعد از چندگاه بر سر قبر ایشان
گوهر بعدی:بخش ۱۹ - در ختم دفتر دوم سلسله الذهب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.