۲۹۹ بار خوانده شده

بخش ۹ - در بیان عشق و رهایی از خودپرستی

قصهٔ عاشقان خوش است بسی
سخن عشق دلکش است بسی

تا مرا هوش و مستمع را گوش
هست، ازین قصه کی شوم خاموش؟

هر بن موی، صد دهانم باد!
هر دهان، جای صد زبانم باد!

هر زبانی به صد بیان گویا
تا کنم قصه‌های عشق املا

آنکه عشاق پیش او میرند،
سبق زندگی از او گیرند،

تا نمیری نباشی ارزنده
که به انفاس او شوی زنده

هست ازین مردگی مراد مرا
آنکه خواهند صوفیان به فنا

نه فنایی که جان ز تن برود
بل فنایی که ما و من برود

شوی از ما و من به کلی صاف
نشود با تو هیچ چیز مضاف

نزنی هرگز از اضافت دم
از اضافت کنی چون تنوین رم

هم ز نو وارهی و هم ز کهن
نگذرد بر زبانت گاه سخن:

«کفش من»، «تاج من»، «عمامهٔ من»
«رکوهٔ من»، «عصا و جامهٔ من»

زآنکه هر کس که از منی وارست
یک من او را هزار من بارست

صد من‌اش بار بر سر و گردن،
به که یک بار بر زبانش من!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸ - در مذمت کم آزاری و نکوهش آزار مسلمانان
گوهر بعدی:بخش ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.