۲۵۷ بار خوانده شده

بخش ۱۲۹ - مناجات در انتقال به خاتمه

ای به لطف انجمن جان آرای
تیغ مهرت چمن دل پیرای

دست جودت ز ازل نخل نشان
تا ابد بر سر ما نخل فشان

گر چه از خار ستم بینانیم
زیر نخل تو رطب چینانیم

در رطب ریزیت از نحل کرم
گر کشد خار ستم تیغ چه غم

کلک جامیت ز نخلت شاخی
ریخته تازه رطب گستاخی

نسزد زین رطب شهد آمیز
کار محرور حسد جز پرهیز

آن زمان کش رود این کلک ز دست
یابد این شاخ رطب ریز شکست

چشم دارد که به جای رطبش
شهد ریزی ز شهادت به لبش

وان نفس کش ببرد عرق حیات
تیغ ان اجل الله لآت

کنی از همت رحمت املش
ختم بر خیر کتاب اجلش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد
گوهر بعدی:بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.