۲۷۹ بار خوانده شده

بخش ۱۰۴ - حکایت آن پیرزن که از حضرت رسالت صلی الله علیه و علی آله و سلم پرسید که پیر زنان به بهشت خواهند رسید

کرد آن زال کهنسال سؤال
از نبی کای شه فرخنده خصال

روز محشر که بهشت آرایند
رستگاران به بهشت آسایند

شود آن منزل عالی وطنان
راحت آباد چو من پیر زنان

گفت حاشا که چنان خوش وطنی
گردد آرامگه پیرزنی

گل آن باغ جوانان باشند
غنچه اش تنگ دهانان باشند

پیرزن چون ز نبی قصه شنید
ناله از سینه پر غصه کشید

از فغان زمزمه غم برداشت
وز مژه گریه ماتم برداشت

شد نبی مژده دهش چابک و جست
که نه گر کهنه عجوزان ز نخست

یک به یک دختر دوشیزه شوند
کی در آن روضه پاکیزه شوند

اول کار جوانی بخشند
آنگه آمال و امانی بخشند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰۳ - عقد سی و دوم در طلاقت وجه و مزاح که چین انقباض در جبین نینداختن است و به زبان انبساط سخنان شیرین پرداختن
گوهر بعدی:بخش ۱۰۵ - مناجات در انتقال از طلاقت وجه به تودد و تالف
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.