۲۷۴ بار خوانده شده

بخش ۵۱ - مناجات در انتقال از شکر و سپاسداری به خوف و ترسگاری

ای کشیده به جهان خوان کرم
حاضر خوان تو الوان نعم

نعم و شکر نعم هر دو ز توست
نشود جز به تو این کار درست

شکرگویان تو را جرم زبان
یک نواله ست ازان خوان به دهان

چون نواله ز نوا نیست جدا
زان نواله ست جهانی به نوا

گر چه جامی بود از هیچ کسان
زان نواله به نواییش رسان

گر به آتش نکنی غور رسی
به کسی کی رسد از هیچ کسی

به جمال نعمش بینا کن
به سپاس نعمش گویا کن

روز و شب با نعمش همدم دار
به سپاس نعمش خرم دار

ور کشد پا ز ره شکر ز طوف
زخم بر دل زنش از خنجر خوف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۰ - حکایت آن حکیم دریا دل ساحل گرد که غریقی را به کمند نصیحت از گرداب اندوه بیرون آورد
گوهر بعدی:بخش ۵۲ - عقد پانزدهم در خوف که طریق احتیاط ورزیدن است و بر نعمت امنیت و انبساط لرزیدن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.