۲۷۴ بار خوانده شده

بخش ۳۲ - حکایت آن مرید گرم رو که به فرموده پیر پخته کار در تنور فروزان نشست و از تاب آتش یک موی بر اندام وی کج نگشت

صادقی را غم شبگیر گرفت
صبحدم دست یکی پیر گرفت

کمر خدمت او ساخت کمند
بهر معراج مقامات بلند

پیر روزی دم عرفان می زد
گوی اسرار به چوگان می زد

سامعان جمله سرافکنده به پیش
از ره گوش برون رفته ز خویش

آمد آن طالب صادق به حضور
که به فرموده ات ای چشمه نور

خشک و تر هیمه همه سوخته شد
تا تنوری عجب افروخته شد

بعد ازین کار چه و فرمان چیست
آنچه مکنون ضمیر است آن چیست

پیر مشغول سخن بود بسی
در جوابش نزد اصلا نفسی

کرد آن نکته مکرر دو سه بار
پیر زد بانگ که ای نکته گذار

چند با ما کنی الحاح چنین
رو در آن آتش سوزان بنشین

باز دریای صفا پیر کهن
موج زن گشت به تحقیق سخن

موج آن بحر به آخر چو رسید
یادش آمد ز مقامات مرید

گفت خیزید که آن نادره فن
کرده در آتش سوزانش وطن

زانکه عقد دل او نیست گزاف
با من آنسان که کند قصد خلاف

یافتندش چو زر پاک عیار
کرده در آتش سوزنده قرار

آتشش شعله زنان از همه سوی
بر تنش کج نشده یک سر موی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۱ - عقد هشتم در بیان ارادت که عنان قصد از مقاصد مجازی تافتن است و بر باد پای جهد به کعبه مراد حقیقی شتافتن
گوهر بعدی:بخش ۳۳ - مناجات در اشارت به آنکه ارادت نخست از جانب مراد است نه مرید و طلب توفیق توبه که مبنای سایر مقامات است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.