۲۷۵ بار خوانده شده

بخش ۶۹ - حکایت آن اعرابی اشتر گم کرده که میگفت کاشکی من نیز با اشتر خویش گم گشتمی تا هر که وی را یافتی مرا نیز با وی یافتی

آن عرابی چون شد اشتر در شتاب
از شتر افتاد چشمی مست خواب

از سبکباری شتر چون یاریی
دید کرد آغاز خوش رفتاریی

چون عرابی بامداد از خواب خاست
پی نبرد اصلا که آن اشتر کجاست

گفت واویلا که گم گشت اشترم
ماند خاطر از خیال او پرم

کاش با او گشتمی من نیز گم
تا نرفتی بر سرم این اشتلم

هر کجا او رفت با او رفتمی
تا ازین دوری به یکسو رفتمی

هر که آن گم گشته را وایافتی
با من آواره یکجا یافتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۸ - بازماندن سلامان از ابسال و زاری کردن بر مفارقت او
گوهر بعدی:بخش ۷۰ - شنیدن پادشاه حال سلامان را و عاجز ماندن از تدبیر کار او و در تدبیر آن به حکیم رجوع کردن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.