۲۷۹ بار خوانده شده

بخش ۵۷ - حکایت فراخ بودن زندان تنگ بر زلیخا در مشاهده یوسف علیه السلام

یوسف کنعان چو در زندان نشست
بر زلیخا آمد از هجران شکست

خان و مان بر وی چو زندان تنگ شد
سوی زندان هر شبش آهنگ شد

گفت با او فارغی از داغ عشق
ناچشیده میوه ای از باغ عشق

چند ازین بستانسرای نازنین
چون گنهکاران شوی زندان نشین

گفت باشد از جمال دوست دور
عرصه آفاق بر من چشم مور

ور کنم با او به چشم مور جای
خوشترم باشد ز صد بستانسرای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۶ - تنگ شدن کار بر سلامان از ملالت بسیار شاه و حکیم را گذاشتن و با ابسال راه گریز برداشتن
گوهر بعدی:بخش ۵۸ - در دریا نشستن سلامان و ابسال و به جزیره خرم رسیدن و در آنجا آرام گرفتن و مقیم شدن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.