۳۳۱ بار خوانده شده

بخش ۱۴ - حکایت آن پاره دوز به خرقه پاره دوزی اسباب معیشت اندوز که هر میوه تازه که رسیدی از آن مقداری خریدی و پیش عیال و اطفال خود بردی و با ایشان خوردی و گفتی به این خرسند باشید و چهره همت خود را به اندیشه زیادت نخراشید که طعم این میوه همه سال جز این نیست و مرا استطاعت خریدن بیش ازین نی

پاره دوزی بود در اقصای ری
مطمئن بر پاره دوزی رای وی

با خمیده پشتی از بار عیال
داشت مشتی طفلکان خردسال

بود بر دلق معاش خویشتن
روز و شب از پاره دوزی وصله زن

چون رسیدی میوه های سال نو
خاطرش بودی به هر میوه گرو

سوی اهل خود به صد گونه حیل
آمدی هم جیب ازان پر هم بغل

پیش ایشان ریختی آن را دلیر
تا بخوردندی همه زان میوه سیر

بعد ازان گفتی که ای افتادگان
بر فراش محنت و غم زادگان

گر فتد صد بار ازین میوه به چنگ
جمله را اینست طعم و بوی و رنگ

ترک آز و آرزومندی کنید
طبع را مایل به خرسندی کنید

من چو خاکم زیر پای فقر پست
بیش ازینم برنمی آید ز دست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳ - گفتار در موفق شدن جناب خلافت پناهی اجتناب از بعض مناهی وفقه الله سبحانه للتقوی و المغفرة فی الدنیا و الآخرة
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - در بیان آنکه امضای عزیمت بر ترک گناه در مشیت حق است سبحانه و تعالی اگر امضا کند شکر باید کرد والا عذر باید آورد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.