۲۶۹ بار خوانده شده

بخش ۴۱ - در بیان آنکه چون عشق به مرتبه کمال رسد روی عاشق را از معشوق نیز بگرداند و در خود کند

عشق عاشق چو سر کشد به کمال
شود از غیر عشق فارغ بال

عشق را قبله گاه خود سازد
دل ز معشوق هم بپردازد

حب محبوب حب حب گردد
آنچه لب بود لب لب گردد

غیر حب کس نماندش محبوب
شود اندر شهود حب مغلوب

عشق او چون بدین حد انجامد
پا به دامن کشد بیارامد

به گریبان جان درآرد سر
بندد از هر چه غیر عشق نظر

طالب این مقام بود نبی
که به حق در اوان به طلبی

گفت کای چشم و گوش من همه تو
مایه عقل و هوش من همه تو

عشق خود را که غایت امل است
دولت لایزال و لم یزل است

بر من خسته جان تشنه جگر
ساز محبوب تر ز سمع و بصر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۰ - قصه آن گلخنی که در مشاهده جمال شاهزاده آتش در ژنده اش گرفت و از ژنده به تنش رسید و وی از همه بی خبر بود
گوهر بعدی:بخش ۴۲ - حکایت مجنون
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.