۲۸۵ بار خوانده شده

بخش ۳۵ - در بیان آنکه روی عاشق اول به سوی خویش است و بعد از آن به سوی معشوق و در آخر کار به سوی عشق

روی عاشق نخست در خویش است
دل او از برای خود ریش است

گر بخواهد برای خود خواهد
ور بکاهد برای خود کاهد

همه گرد مراد خود گردد
بهر بند و گشاد خود گردد

باشد از جام عشق مستی او
دوست باشد طفیل هستی او

دوست را چون به کام خود یابد
صید مقصود رام خود یابد

ور بود بر خلاف مقصودش
زان تغابن به سر رود دودش

این نه عشق است خویشتنداریست
به هواهای خود گرفتاریست

هیچ عاشق هوا پسند مباد
به مرادات نفس بند مباد

حیف عاقل که نقد عمر نفیس
هیچ سازد برای نفس خسیس

خیر خود را ز سود و مایه نفس
نشناسد به غیر وایه نفس

بس که باشد فرود پایه وی
شر بود هر چه هست وایه وی

هر چه با وایه وی انجامد
خیر خواند بر آن بیارامد

شکر گوید بسی که آخر کار
یافت کارش به وجه خیر قرار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۴ - حکایت آن زن که در دیار مصر سی سال در مقام حیرت بر یک جای بماند
گوهر بعدی:بخش ۳۶ - قصه آن مخنث که از روزن در منظری افتاد و از آنجا در خانه سفلی و از آنجا در سردابه ای و از آنجا در چاهی چون در سردابه افتاد بانگ کرد که ای خداوندان سرای، سرای شما زمین ندارد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.