۲۸۴ بار خوانده شده

بخش ۲۶ - حکایت بر سبیل تمثیل

قطره ای از تموج دریا
در زمستان فتاد بر صحرا

خویش را منجمد ز شدت برد
هستی مستقل توهم کرد

لیکن از هر کسی و هر جایی
می شنید اینکه هست دریای

کرد از موج و شبنم و باران
بر وجودش اقامت برهان

گر چه از روی عقل برهان گفت
بود صد شک درون جانش نهفت

آری از سنگلاخ وهم و خیال
کس نرسته به پای استدلال

فلسفی عمرها نهاد اساس
دانش خویش را ز فکر و قیاس

به کف از بهر وزن کردن آن
از قوانین منطقش میزان

تا شناسد صحیح را ز سقیم
باز داند ولود را ز عقیم

کرد بسیاری از علوم و فنون
حاصل خویشتن به این قانون

ظن او آنکه از گمان رسته ست
همه در بار خود یقین بسته ست

لیکن آندم که بار بگشاید
جز متاع گمان برون ناید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۵ - در بیان آنکه روش عارف به خلاف ارباب فکر و نظر از مؤثر است به اثر
گوهر بعدی:بخش ۲۷ - قصه حکیمی که به واسطه مشاهده خرق عادت از اولیاء علم وی به جهل برآمد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.