۲۷۰ بار خوانده شده

بخش ۹ - حکایت ذوالنون و ابو یزید قدس الله تعالی سرهما

داد ذوالنون به بایزید پیام
کای گرفته به خواب خوش آرام

سر برآور که وقت بیگه گشت
پای در نه که کاروان بگذشت

بایزیدش جواب داد که مرد
آن بود در سرای صلح و نبرد

که رود شب به خواب از همه پیش
بامدادان رسد به منزل خویش

سر به بالین نهد به فرقت یار
صبحدم پیش او شود بیدار

لیک در مجمع طلبکاران
باشد این خواب خواب بیداران

هر که عمری ز خواب دیده نبست
ندهد این خواب یکدم او را دست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸ - حکایت
گوهر بعدی:بخش ۱۰ - حکایت شاه شجاع کرمانی قدس الله تعالی سره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.