۲۹۱ بار خوانده شده

بخش ۱۲۰ - در بیان آنکه انسان را قابلیت جمیع صفات متقابله هست به هر کدام که میل می کند و ورزش آن پیش می گیرد در آن به کمال می رسد

آدمی ز اصل فطرت آمد صاف
از صفا قابل همه اوصاف

هر صفت را که می شود طالب
می شود بر نهاد او غالب

گر به خوی فرشته آرد روی
زود گردد فرشته سیرت و خوی

ور زند فعل دیو از وی سر
شود از فعل بد ز دیو بتر

ای نگشته ز فطرت اول
فطرت خویش را مکن مبدل

جهد کن جهد تا به عالم دل
ملکات ملک کنی حاصل

نسپاری عنان به حیله و رید
نشوی کارخانه دد و دیو

ور نمانده ست فطرت تو سلیم
بل کز آفات نفس گشته سقیم

از هواهای نفس خود وا کن
هر صفت را به ضد مداوا کن

گر بخیلی به جود کوش و کرم
بذل دینار پیشه ساز و درم

ور حریصی به داده شو خرسند
جز قناعت شعار خود مپسند

نفس تو گر ز نطق یابد قوت
لب ببند از سخن به مهر سکوت

ور ز خاموشی اش نصیب افتاد
بایدت لب به گفت و گوی گشاد

گفت و گویی کلید صدق و صواب
نه که گردد مزید بعد و حجاب

گر کند عقل و شرع حکم سخن
تو به طبع و هوا خموش مکن

ور نباشد سخن فروشی خوش
رخت بر ساحل خموشی کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۹ - قصه مفسدی که در تحصیل مشت های نفس حیله ای انگیخت که شیطان سوگند یاد کرد که هرگز این حیله به خاطر من خطور نکرده است
گوهر بعدی:بخش ۱۲۱ - اشارة الی قوله علیه السلام من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیقل خیرا او لیصمت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.