۲۷۹ بار خوانده شده

بخش ۷۳ - حکایت بر سبیل تمثیل

دو سفیه زبان به هرزه گشای
به تعصب شدند و هرزه درای

آن یکی رو به دیگری آورد
گفت ای در نکال و خسران فرد

هر کجا در زمانه دشنامی
رفته بر لفظ خاص یا عامی

یا نرفته ست لیک می شاید
که کس از وی زبان بیالاید

همه را کردم اندر انبانی
تحفه همچو تو گران جانی

آن دگر یک زبان به هرزه گشاد
داد دشنام و ناسزا می داد

هر چه از روی بغض و کین می گفت
ناسزا گوی اولین می گفت

هست اینها همه در انبان درج
تا به کی می کنی ز انبان خرج

چون زبان را همی کنی جنبان
چیزی آور که نیست در انبان

همچنین هر چه عقل و وهم و خیال
نقش بندد ز جنس شر و وبال

اسم شاعر به عرف اهل زمان
هست بی اشتباه شامل آن

گر چه عدس برون امکان است
همه درجش درون انبان است

شاعری گر چه دلپذیرم نیست
طرفه حالی کز آن گزیرم نیست

نکته الشعیر قد یؤکل
و یذم در عرب شده ست مثل

مضرب آن مثل منم امروز
بهر خویش آن مثل زنم امروز

می کنم عیب شعر و می گویم
می زنم طعن مشک و می بویم

طعنه بر شعر هم به شعر زنم
قیمت و قدر آن بدو شکنم

چه کنم در سرشت من اینست
وز ازل سرنوشت من اینست

بهر این آفریده اند مرا
جانب این کشیده اند مرا

هر چه حق ساخت طوق گردن من
کی توانم کشید ازان گردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۲ - انتقال از نکوهش شعر و سخنوری به مذمت شعرای روزگار
گوهر بعدی:بخش ۷۴ - در بیان آنکه آدمی کمال و نقصان خود را نمی داند زیرا که او مخلوق از برای خود نیست بلکه از برای غیر خود است فالذی خلقه انما خلقه لنفسه لاله فما اعطاه الا ما یصلح ان یکون له تعالی فلو علم انه مخلوق لربه لعلم ان الله خلق الخلق علی اکمل صورة تصلح لربه اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.