۳۰۳ بار خوانده شده

بخش ۶۸ - حکایت شیخ محقق با مرید موسوس

راهدانی مرید خود را دید
که به قصد نماز می کوشید

بهر تحریمه دست برمی داشت
باز ناکرده اش همی انگاشت

همچنین بارها مکرر کرد
شیخ را حال او مکدر کرد

گفت ای جاهل این طریقه کیست
امر حق یا نه قول و فعل نبیست

نیست کار تو کسب جمعیت
رو همی گو که کی کنم نیت

که سزاوار ریش و سبلت خویش
یا به مقدار حول و قوت خویش

یک دو گانه نماز بگزارم
صورت ظاهرش به جای آرم

پس به تکبیر دست ها بردار
کز تو کافی بود همین مقدار

تو کیی کز تو آن نماز آید
که قبول خدای را شاید

هر پریشان کجا به آسانی
جمع داند شد از پریشانی

سالها خون دیده باید خورد
تا شود فرد یکدم از خود مرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۷ - در وسوسه نماز و نیت برای کسب جمعیت
گوهر بعدی:بخش ۶۹ - در ذکر اصحاب تفرقه علی طبقاتهم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.