۲۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۶ - در وصف قصر خوارزمشاه اتسز

زهی ! قصر خوارزمشاهی ، که دولت
ندارد مگر سوی او رخ نهاده

ز سقفش ستاره بعبرت بمانده
ز وهمش زمانه بحیرت فتاده

چو او چشم گردون بخوبی ندیده
چو او دست گیتی بخوشی نداده

هزاران صف از لهو در وی کشیده
هزاران در از خلد در وی گشاده

همه خاکها اندر آن مشک سوده
همه چوبها اندر آن عود ساده

درو شادمانی و تأیید رسته
وزو کامگاری و اقبال زاده

همه تا چو شیری که از روی پشته
نباشد گه جنگ روباه ماده

درو باد خسرو بشادی نشسته
بخدمت شهان پیش او ایستاده

مه گوش هوشش سوی لحن مطرب
همه میل دستش سوی جام باده

چو شاه و چو فرزین ملک با وزیرش
خدم چون رخ و اسب و پیل و پیاده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵ - در شکر گزاری از پادشاه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷ - در مرثیۀ رافع بن علاء
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.