۳۵۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۷

ای روی تو آیینه انوار تجلّی
بنمای که یابد دل عشّاق تسلّی

در هر سری از عشق و تمنا و هوائیست
ماییم و هوای تو ز اسباب تمنَّی

از صورت خوب تو چه معنی بنماید
آن قوم که صورت نشناسد ز معنی

تا جر رخ زیبای تو صورت نپرستند
گو حسن تو بگشای نقاب از رخ دعوی

مأوای حریفان اگر از جنَّة خلدست
ما را سر کوی تو به از جنَّت مأوی

بر خاک رهت ابن حسام ار ننشیند
در دیده غم دیده او خاک ره اولی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.