۳۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۰

دهانش آرزوی تنگدستان
عذارش قبله آتش پرستان

بجای پسته و شکر تمامست
دهان ساقی و لب نقل مستان

ز دیوان کمال از غایت لطف
بدست آوردم این معنی بدستان

دهانش هست میگویند آن نیست
میانش نیست ، می گویند و هست آن

دل ابن حسام آن غمزه گر خست
کدامین دل که آن غمزه نخست آن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.