۳۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۲

گر چه بس منفعل از شرم گناه آمده ایم
تکیه بر مرحمت لطف اله آمده ایم

دست در دامن ملاح عنایت زده ایم
ما بدین بحر نه از بحر شناه آمده ایم

رقم جرم و گناه از صفحات عملم
محو فرمای که بس نامه سیاه آمده ایم

دهن از سوز درون خشک و رخ از دیده پر آب
به انابت بدرت با دو گواه آمده ایم

تا به اعزازچو یوسف به عزیزی برسیم
ما بدین مصر به تاریکی چاه آمده ایم

جای آن هست که دریوزه کنیم ابن حسام
بر سر راه چو بی توشه ی راه آمده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.