۳۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۶

ما وصال تو به زاری و دعا می طلبیم
دردمندیم و ز لعل تو دوا می طلبیم

همچو حجّاج به احرام درت بسته میان
کعبه ی کوی تو از راه صفا می طلبیم

هر کسی از پی مقصود خود اندر طلبی است
حاصل آنست که ما از تو ترا می طلبیم

دیده هر سو نگران و تو به خلوتگه دل
تو کجایی و ترا ما به کجا می طلبیم

در نسیمی که ز زلف تو دمد موجودست
آنچه از رایحه ی باد صبا می طلبیم

نفحه ی مشک خطا در شکن طرّه ی تست
ما ز چین سر زلفت به خطا می طلبیم

غرض ابن حسام از رخ زیبای تو چیست
غالب آنست که ما صنع خدا می طلبیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.