۳۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۲

بگریست ابر نیسان والوَرد قَد تبَسَّم
خامش چنین چرایی؟والطَّیر قَد ترنَّم

کردند خانه رنگین عینای مِن دمُوعی
از بس که اشک خونین قَد فاضَ مِنهُما دم

دل کی رسد به جانان والحُزن لیسَ فیهِ
دعوی کنی محبَّت والقلب غَیر مُغتَم

ای باد عنبرین بوی یا مرحبا مَجِیک
جانم ترا فدا باد جِئتَ خَیر مَقدم

دل خست غمزه ی او لابدَّ من شفاءٍ
مرهم طلب ز لعلش ای والشِّفاهُ مَرهم

صد چشمه آب در چشم والنَّار فی فؤادی
من غرق آتش و آب یا ویلَنا ترحَّم

بیمار درد عشقم هیهات لَم تَعُدنی
باری چو مرده باشم زرنی ولا تَلَوَّم

راه صفا نپویی هذا طریق جَورٍ
مهر و وفا نجویی انَّی اخاف تَندم

ابن حسام دارد فی العیَنِ عین جارٍ
ای نور چشم فانظُر الیهِ وارحَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.