۳۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۰

آتش مهرتو در سینه نهان است هنوز
خون دل از گذر دیده روان است هنوز

نگران رخ زیبای تو شد دیده و دل
همچنانم دل ودیده نگران است هنوز

غمزه ات می دهدم عشوه که من آن توام
چون بدیدم نظرش با دگران است هنوز

در ازل عکس جمالت به گلستان بردند
بلبل از شوق رخت نمره زنان است هنوز

زان شمایل خبری باد به بستان آورد
در چمن سرو سهی رقص کنان است هنوز

از یقین دهنت هیچ نمی یارم گفت
کانچه گویم همه در عین گمان است هنوز

دل که اندر شکن زلف تو بست ابن حسام
مشکن آن را که دلش بسته ی آن است هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.