۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۷

قول مطرب دل من دوش به راهی زد و برد
چشمش آرام دل من به نگاهی زد و برد

غمزه ی دوست به یغمای دلم تیزی داشت
وه که بر مخزن دل خانه سیاهی زد و برد

هرغباری که بر آیینه ی دل بود مرا
ای عجب صیقلی عشق به آهی زد و برد

خیل غم داشت کمین بر دل من باز ببین
که برین قلب شکسته چه سپاهی زد و برد

سایه ی سرو قدمت برسر ما باقی باد
که به باغ آمد و بر برگ گیاهی زد و برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.