۳۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۴

مرا زمانه زخاک درت جدا مکناد
رقیب را به سر کویت آشنا مکناد

به غیر دیده ی پاک بلند منظر من
کسی نظاره ی آن سرو گل قبا مکناد

به بوی زلف تو مشک خطا همی جستم
دگر مشام من اندیشه ی خطا مکناد

طواف بر سر کوی تو می کنم به صفا
کسی زیارت این کعبه بی صفا مکناد

کنم به گوشه ی ابروت سجده ی اخلاص
که هیچ گوشه نشین طاعت ریا مکناد

وصال عشاق اگر بی بلا نخواهد بود
غمت حواله ی این دل به جز بلا مکناد

که گفت خانه ی دل کردم از غمت خالی
نکرده ام، نکنم هرگز این، خدا مکناد

به روز حشر که از خاک تیره برخیرم
دلم به غیر تو چشم نظاره وا مکناد

مراد ابن حسام از لبت چوناکامی است
خدای کام دلش بی لبت روا مکناد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
Avatar نقش کاربری
کاوه آفاق
۱۴۰۱/۳/۲۵ ۱۱:۵۴

نکرده ام، نکنم هرگز این، خدا مکناد

گوهرین: با سلام و احترام. با تشکر از حسن توجه شما. اصلاح شد.