۳۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵

ای کعبه ی جان خاک سر کوی تو ما را
محراب دل اندر خم ابروی تو ما را

هر بار که پای از سر کوی تو کشم باز
پابست کند باز سر موی تو ما را

در راه تو خون دل عشاق سبیل است
گو چشم تو خون ریز به یرغوی تو ما را

جز نقش تو در دیده خیالی که در آید
از سر ببرد نرگس جادوی تو ما را

در مملکت حسن ز هر وجه که خوب است
در چشم نیاید به جز از روی تو ما را

زان روی که از سلسله ی اهل جنونیم
زنجیر کند حلقه ی گیسوی تو ما را

افتاده ی چشم سیهت ابن حسام است
زان روز که افتاده نظر سوی تو ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.