۲۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳ - توصیف اسب

مرکبش فعل برق و صرصر پای
وهم گردد سبک چو خاست ز جای

سنگ در زیر سم او گرداست
رخش خیز است و دلدل آورد است

در نوردد زمین همی بتگی
اینت محکم پیی و سخت رگی

باز چون نعره بر سوار زند
خاک در چشم روزگار کند

شه به تیرش چون برانگیزد
از که و دشت لرزه برخیزد

آن خداوند کونبست کمر
لحظه ای جز به بندگی پدر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲ - ثنای عضدالدوله شیرزاد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴ - ستایش سلطان مسعود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.