۲۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۷ - توسل

ای به تو برپای شهریاری
وی به تو بر جای پادشایی

این ز پی کدیه می نگویم
نیست مرا عادت گدایی

جان و دل اندر ثنات بستم
تا فرجم را دری گشایی

زآنکه تو در هر چه رای کردی
با فلک سخت سر برآیی

خوب خصالی گزیده فعلی
میمون لفظی خجسته رایی

جاه تو آرد همی بلندی
کار تو دارد همی روایی

جان روان را همی بکوشم
تا دهدم روز روشنایی

بندگی خویش کرد باید
زانکه نکردست کس خدایی

خلق جهان را فرا نمایم
گر تو عنایت فرا نمایی

ارجو تا آسمان بپاید
روشن و عالی چو او بپایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶ - مدح عبدالحمید بن احمد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸ - مدح خواجه ابوالقاسم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.