۲۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰ - موعظه

آگاه نیست آدمی از گشت روزگار
شادان همی نشیند و غافل همی رود

دل بسته هواست گزیند ره هوا
تن بنده دل آمد و با دل همی رود

گر باطلی به بیند گوید که هست حق
حقی که رفت گوید باطل همی رود

ماند بر آن که باشد بر کشتیی روان
پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹ - بدرود
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱ - مدیح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.