۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱ - ناله از قلعه نای

به جمله ما که اسیران قلعه ناییم
نشسته ایم و زیان کرده بر بضاعتها

نه مالهایی کآنگاه بود فایده داشت
نه سود دارد اکنون همی براعتها

همان کفست و نخیزد ازو سخا و کرم
همان دلست نجنبد درو شجاعت ها

به روز تا بر ما اندر آید از روزن
کنیم روشنی و باد را شفاعت ها

ز بهر هستی ها نیست کردمی لیکن
به نیستی ها کردم بسی قناعت ها

دراز عمری دارم که اندرین زندان
بر من از غم دل سالهاست ساعتها

چه نازها کنم امروز من به برنایی
کنم ز پیری فردا بسی خلاعت ها

به کردگار که در راحتم ز تنهایی
که سیر گشت دل من از آن جماعت ها

من ار نکردم بذله مصون زیم چونان
چو نظم ما را افتد همی اشاعت ها

اگر جهان را چونین ندانمی مجبور
به شعرها زنمی بر جهان شناعت ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲ - شاعران بینوا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.