۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷ - در آغاز گرفتاری ساخته است

تا مرا بود بر ولایت دست
بودم ایزد پرست و شاه پرست

امر شه را و حکم الله را
نبدادم به هیچ وقت از دست

دل به غزو و به شغل داشتمی
دشمنان را از آن همی دل خست

چون به کفار می نهادم روی
بس کس از تیغ من همی به نرست

به یکی حمله من افتادی
خیل دشمن ز ششهزار نشست

مگر از زخم تیغ من آهن
حلقه گشت و ز زخم تیغ بجست

آمد اکنون دو پای من بگرفت
خویشتن در حمایتم پیوست

من کنون از برای راحت او
به گه خفتن و بخاست و نشست

دست در دست برده چون مصروع
پای در پای می کشم چون مست

بس که گویند از حمایت اگر
بکشی دست و رسم آن آئین هست

جز به فرمان شهریار جهان
باز کی دارم از حمایت دست

تا نگوید کسی که از سر جهل
بنده مسعود امان خود بشکست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶ - در رثای سید حسن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸ - در ستایش مردانگی و جنگجویی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.