۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۲

ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو
بمرگ حالم نزدیک گشت دور از تو

زدیده ودل من ای همه بتو نگران
مپوش رو که دل و دیده راست نور از تو

بهشت بی تو مرا دوزخیست، از برمن
مرو که خانه بهشتیست پر ز حور ازتو

چو می روی همه در ماتمند عشاقت
بیا که ماتم عشاق هست سور ازتو

زفرقت تو ندانم که حال من چه شود
نه مایلی تو بمن نی منم صبور ازتو

اگرچه در طلب از ما فتورها باشد
تو منعمی نبود در عطا فتور ازتو

زحزن گر طرف دیگری بود هرگز
چه غمخورد چو دلی را بود سرور ازتو

بنفس مرده عشق تواند زنده دلان
بجان حیات پذیرند در قبور ازتو

بلطف خود مددش کن که سیف قرغانی
همی خوهد مدد اندر همه امور ازتو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.