۲۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۷

درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم
دریک نفس زهر دو جهان نیز بگذریم

مالی کزو فقیر وغنی را توانگریست
درویش وار ازسر آن نیز بگذریم

گر دل چو دیگران نگرانی کند بغیر
درحال ازین دل نگران نیز بگذریم

قومی نشسته اند بر ای جنان وحور
برخیز تا زحور وجنان نیز بگذریم

ازلامکان گذشتن اگرچه نه کار ماست
گر لا مدد کند زمکان نیز بگذریم

هرچند ازمکان بزمانی توان گشت
وقتی بود که ما ز زمان نیز بگذریم

این عقل وبخت ازپی دنیا بود بکار
ازعقل پیرو بخت جوان نیز بگذریم

باشدکه باز همت ما پر برآورد
تا زین شکارگاه سگان نیز بگذریم

بیچاره سیف ذوق خموشی نیافتست
تا(خود)زنظم این سخنان نیز بگذریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.