۳۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۱

ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس
بی زر ز لعل یار توقع مدار بوس

خوردم بسی ترش چو ندیدم زبخت شور
من تلخ کام از لب شیرین یار بوس

گر دست یابم از سر صدق وصفا زنم
بر پای او چو دامن او صد هزار بوس

رخ بر بساط خاک نهم تا بمن رسد
از پای اسبت ای شه چابک سوار بوس

در ملک پنج نوبه زنم گرمرا شود
یکره میسر از دو لب تو سه چار بوس

آنکس که عاشقانرا در زیر لب نهان
دشنام می دهد ندهد آشکار بوس

بوسی بلابه میخوهم ازتو که خوش بود
از غم زده تضرع واز غمگسار بوس

در باغ بهر سبزه که مانند خط تست
خواهد دهان گل زلب جویبار بوس

نا خواسته ببوسه کرم کن که خوش بود
بی التماس بخشش وبی انتظار بوس

چون از لب تو نیست گر آن آب زندگیست
چون از دهان مرده نیاید بکار بوس

بر جای کاسه برسر خوان وصال خود
خواهم که بهر من بنهی بر قطار بوس

روزی که میهمانی عشاق خود کنی
هریک برآستانت زنند ای نگار بوس

هرچند سیف را بود ای محتشم بحسن
دریوزه از لبان تو درویش وار بوس

لب بر دهان نهی نبود در حساب وصل
یا عقد دوستی نبود در شمار بوس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.