۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۵

چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز
که هرکه مست شود با همه بگوید راز

بنهب دست بر آورد در ولایت جان
غمت که از سر دل پای می نگیرد باز

بدرگه تو فرو برده ایم پای ثبات
بحضرت تو برآورده ایم دست نیاز

سپر بر وی درآورد جانم از تسلیم
چو شد بسوی دلم نرگس تو تیرانداز

تو رو نمودی و کردند عاشقان افغان
چو گل شکفت برآرند بلبلان آواز

چو گشت دانه خال تو دام دل زین پس
بهر طرف نکند مرغ همتم پرواز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.