۲۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۷

تا بکی این جور کشیدن ز یار
خون ز دل خسته چکیدن ز یار

جور کش و صبر کن ای دل که هست
شرط وفا جور کشیدن ز یار

ضربت چون تیغ کشیدن ز دوست
شربت چون زهر چشیدن ز یار

گر بجفایی برماند ترا
شرط وفا نیست رمیدن ز یار

یار اگر از ما ببرد حاکمست
ما نتوانیم بریدن ز یار

سنت عشقست برین در دعا
گفتن و دشنام شنیدن ز یار

حکم ادب هست درین ره قفا
از دگران خوردن و دیدن ز یار

جان بده و مال که سودی نکرد
جان بدرم باز خریدن ز یار

سیف بجهدی نرسی نزد او
زآنک نیارست رسیدن ز یار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.