۲۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۸

از سر صدق ارکسی بر آستانت سر نهاد
تخت بختش پای برکرسی هفت اختر نهاد

حبذا آن عاشق سیار کز صدق طلب
گرد هردر گشت وپیش آستانت سر نهاد

درمقامات ارچه عاشق را مددها کرد عقل
عقل را از عشق قدسی چون توان برتر نهاد

گرچه سوی آسمان همراه باشد جبرئیل
چون تواند پای بر معراج پیغمبر نهاد

حرف عشقت نسخهای کفرو ودین را نسخ کرد
نام آن نسخه سقیم ونام این ابتر نهاد

ازپی احیای اموات وعلاج دردمند
عیسی آمد رخت جالینوس رابر خر نهاد،

کارداران تواند اندر جهان خاک وآب
ای فتاده آتش عشق تو مارا در نهاد

پرتو خورشید کندر طبع معدن زر سرشت
ابر در باران که در جوف صدف گوهر نهاد

هرکه آمد از جهانداران درین حضرت کسی
کو بنام خویش مهری بر جبین زر نهاد

چون غلامان از برای پایگاه خدمتت
گر ملکشاهست عشقت نام او سنجر نهاد

در ره وصف تومسکین سیف فرغانی چه گفت
اسب عقلم سم فگند ومرغ وهمم پر نهاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.