۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹ - او راست

عشق آتشیست کآب نیابد بر او ظفر
ای دل چرا نکردی زآتش همی حذر

آری حذر نکردی تا سوخته شدی
تو سوختی و با تو بسوزد همی جگر

همسایه بدی و ز همسایگان بد
همسایگان رسند به رنج و به درد سر

اینک جگر به جرم تو آویخته شده ست
ورنه ازین بلا دل او نیستی خبر

من چند گونه حیلت وتدبیر ساختم
کان آتش فروخته کمتر شودمگر

بادخنک برآتش سوزان گماشتم
پنداشتم که حیلت من گشت کارگر

بخشش هزار بار فزون گشت از آنچه بود
بخشش همه دگر شدو تدبیر من دگر

ور بلبل از درخت بپریدگو بپر
ظاهر فرو نکرد ز طنبور خویش پر (؟)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸ - همو راست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰ - همو راست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.