۳۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷ - نیز او راست

بامدادان پگاه آمد بر بسته کمر
غالیه بر سرو کرد (؟) و برون رفت بد

کس فرستادم و گفتم که بدینگونه مرو
که بدین گونه رسد چشم ترا جان پدر

باز گردید و بیامد به من اندر نگرید
گفت فرمان خداوند مرا چیست دگر

بروم یا نروم عید کنم یا نکنم
کیش بر بندم یا باز کنم پیش کمر

گفتم ای ماه دل افروز کمر نیز مبند
که کمر بستن تو کرد مرا خسته جگر

چه کمر بندی کز جای کمر نیست نشان
چه سخن گویی کز جای سخن نیست اثر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶ - ازوست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸ - همو راست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.