۳۰۲ بار خوانده شده

قطعه شماره ۴

داد از تظلم فلک حقه باز داد
چندین هزار خرمن هستی به باد داد

در گلشن وجود شکفته نشد گلی
کآخر ورق ورق نه به خاک فنا فتاد

این معدن مروت و این کان عقل و هوش
این بحر حلم و منبع عرفان و عدل و داد

جانش که طوطی چمن خلد بود، شد
آخر به آشیانه اصلی خویش شاد

یعقوب بود، یوسف زندان مرگ شد
سر در ره وفا شه دادگر نهاد

تاریخ رحلتش ز خرد جستم و ز علم
اول دریغ گفت و پس آنگه بگفت داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شماره ۳
گوهر بعدی:قطعه شماره ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.