۳۶۹ بار خوانده شده

غزل شماره ۲۵

جان به اسقبال جانان می رود
تشنه سوی آب حیوان می رود

بلبل شیدا شد آزاد از قفس
سوی گلگشت گلستان می رود

زین عجایب تر چه باشد در جهان
مهر را شب پره مهمان می رود

تا ز کف دامان یارم شد برون
خونم از مژگان به دامان می رود

در فراقش صبر کردن چون توان؟
جسم اگر باز ایستد جان می رود

کرد خالد دامن از لعلت یمن
سوی سامان بدخشان می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۲۴
گوهر بعدی:غزل شماره ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.